سلام
یکم به این روایت فکر کنید،به نحوه شهادت حضرت عباس و....
وقتی دست راست حضرت قطع شد؛عباس علیه السلام مشک را بر دوش چپش نهاد و پرچم را به دست چپ گرفت و این رجز را خواند:« والله ان قطعتم یمینی انّی احامی ابداً عن دینی و نحن امام صادق الیقین نجل النبّی الطّاهر الامین»؛ (به خدا سوگند اگر دست راستم را جدا کردید، همواره حامی دینم خواهم بود و حامی امامی که در ایمانش صادق است و فرزند پیامبر امین است. »
پس از مدتی یکی از سپاهیان کوفه که در پشت درخت خرما کمین کرده بود، با شمشیر مچ دست چپ او را جدا کرد.
عباس علیه السلام مشک را به سینه خود چسباند و این رجز را خواند:« ای نفس! از کافران نهراس و به رحمت خدا شاد باش. اینان ستمگرانه دست چپم را قطع کردند. پروردگارا آنها را به لهیب آتش بسوزان.»
پس مشک را به دندان گرفت. آن گاه تیری بر مشک خورد و آب های آن ریخت.متن بالا نحوه شهادت حضرت عباس بود،با دقت بخوانید...دست راست رو قطع کردن باز رفت جلو،دست چپ رو قطع کردن باز هم رفت جلو اما ماجرا انجا سخت شد که مشک رو زدن و آب بر روی زمین ریخت،آب نه حرف امام زمان روی زمین ریخت!
ویژه گی حضرت عباس همین است،تکه تکه بشوی اما اجازه ندی حرف امام زمان روی زمین بمانه...
مهدی فاطمه هم با زبان بی زبانی میگوید،عباس میخواهم...عباس...همسنگر،با سایت زدن ،وبلاگ زدن،همایش گرفتن و... امام زمان نمیاد اینا یه گوشه کاره،امام زمان کسی رو میخواد که تا پای تکه تکه شدنش پایه باشه...و نهایت این پایه بودن تا پای جان همان عاقبت عباس است...سعادت حقیقی..بنابر این میخوام یه تغییر تو یه شعار بدم:
پیرو نوشت:دیشب خواب تکه تکه شدن خود دیدم/تا صبح در حسرت آن اشک ریختم...
از همه همسنگرانم میخوام لطفا در نشر این شعار تلاش کنند حتما حتما...
به امید ظهور مولا و سرومان که صد البته نزدیک است
-----------------------------------------------------------
همین مطلب در جهان نیوز
همین مطلب در عمارنامه
یاحق