این...
چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۷ ق.ظ
بسم رب الجهاد...
سلام
این میز ِشلوغ ِدر هم و برهم؛
این نوشته های بی نظم؛
این کارها و طرحهای ناتمام؛
این شعار هایی که عملی نشد؛
این تلفن لعنتی که پشت سر هم زنگ می خورد...
این بازیچه بودن من؛
این عکس جهاد و سید جاسم؛
این حسرت من؛
.
.
.
این بغض شور که مدام فرو میدهم؛
این چشمها که هی تار می شود؛
این زخم کهنه؛
این دلتنگی و تنهایی؛
این تلخی ِ تکراری...
.
.
.
حتما حالم خوب نیست!
________________________________
پ.ن:خدایا عاقبت به خیرم کن...
۹۴/۰۴/۳۱