جلوه ای از قیامت . . .
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
حال غریبی دارد وقتی از شلوغی شهر به آرامش و سکوت گلزار شهدا پناه میبری ... قدم به قدم از میان قبر ها عبور میکنی و به سنگ قبر ها خیره میشوی ،اینجا این سنگ قبر ها و عکس ها هستند که تو را وارد وادی عجیب و غریبی میکنند که وصف ناشدنی است در همان آرامش دلت آشوب میشود . . .
حیران مانده بودم در مرور نوشته های حک شده رو سنگ قبر ها و عکس های جوان هایی که ره صد ساله را یک شبه طی کرده بودند که ناگهان مادری صدایم زد . . .
به سنگ قبری اشاره کرد و گفت او را میشناسی؟!از خجالت آب شدم و با صدایی آهسته گفتم : نه !
گفت : اصغر وصالی است...نزدیک تر بیا بیا ببین! چرا انقدر غریبه ؟ پس شما دارید چه کار میکنید؟
نزدیک تر رفتم سرم را که بالا آوردم چشم در چشم های #شهید شدم احساس میکردم جلوه ای از قیامت را به چشم دیده ام . . .
باید جوابش را میدادم اما جوابی نداشتم جز #آه حسرت و اشک ندامت
محکمه ی خون #شهدا محکمه ی عدلی است
که ما را در آن به محاکمه می کشند.(شهید آوینی) .
.
پیرونوشت : تازه فقط با یک شهید رو در رویم کردند ... --------
شادی ارواح طیبه شهدا به خصوص شهید #اصغر_وصالی صلوات
#شهدا_شرمنده_ایم